ارایشگاه
رادینی ما چند وقتی بود که میخواستیم ببریمت ارایشگاه اما همش همه مارو میپیچوندی هی میگی با این میرم با اون میرم ولی با هیچ کدوم راضی نمیشدی بری مونده بودیم چی کار کنیم و با چه کلکی ببریمت ارایشگاه....تا یه کم موهای هپلیتو مرتب کنیم تا اینکه بالاخره رضایت دادی و دیشب با من و بابا مهدی رضایت دادی بریم ارایشگاه و کمتر از دفعات دیگه گریه کردی قبل از ارایشگاه: بعد از ارایشگاه: ...
نویسنده :
مامان فریناز
19:02